دو تا مرد طالب يه زن ؟؟؟!!!!
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

اگه دو تا مرد طالب يه زن باشن توي مملکتهاي مختلف چي به سر اين سه نفر مياد؟

توي ژاپن: جوان اولي از عشق جوان دومي نسبت به دختر محبوبش متاثر ميشه و خودکشي مي کنه جوان دومي هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگين ميشه که خودکشي مي کنه بعدش براي دختر ژاپني هم چاره اي جز خودکشي نيست

توي اسپانيا: مرد اولي توي دوئل ، مرد دومي رو از پاي در مياره و با زن محبوبش به آمريکاي جنوبي فرار مي کنن

توي انگلستان: دو تا عاشق با کمال خونسردي حل قضيه رو به يه شرط بندي توي مسابقه ء اسب سواري موکول مي کنن اسب هر کدوم برنده شد ، معشوق مال اون ميشه

توي فرانسه: خيلي کم کار به جاهاي باريک مي کشه دو تا مرد با همديگه توافق مي کنن که خانم مدتي مال اولي و مدتي مال دومي باشه

توي استراليا: دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره مي کنن اين مشاجره اونقدر طول مي کشه تا يکي از طرفين پير بشه و بميره ، يا از يه مرضي بميره اونوقت اونکه زنده مونده با خيال راحت به مقصودش مي رسه

توي قفقاز: جوان اولي دختر محبوب رو بر مي داره و فرار مي کنه دومي هم دختر رو از چنگ اولي مي دزده و پا به فرار مي ذاره باز اولي همين کار رو مي کنه و اين ماجرا دائما« تکرار ميشه

توي نروژ: معشوقه ء دو مرد براي اينکه به جدال و دعواي اونها خاتمه بده خودشو از بالاي ساختمون مرتفعي ميندازه پايين و غائله ختم ميشه

توي آفريقا: قضيه خيلي ساده ست و جاي اختلاف نيست دو تا مرد ، زني رو که مي خوان عقد مي کنن و علاده بر اون ، بيست تا زن ديگه هم مي گيرن

توي مکزيک: کار به زد و خورد خونيني مي کشه و يکي از طرفين کشته ميشه ولي بعدش اونکه رقيبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد ميشه و دخترک بي شوهر مي مونه

توي آمريکا: حل قضيه بستگي به زن داره و هر کس رو انتخاب کرد با اون ازدواج مي کنه

توي ايران: فقط پول موضوع رو حل مي کنه پدر و مادر دختر مي شينن با همديگه مشورت مي کنن و خواستگاري که پولدار تر و گردن کلفت تره رو انتخاب مي کنن عاشق شکست خورده اگه توي عشقش جدي باشه يا بايد خودشو بکشه يا رقيب رو از ميدون به در کنه يا افسردگي مي گيره



عاشقی
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 حاضری دنیا رو بدی ، فقط یه بار نیگاش کنی

به خاطرش داد بزنی ، به خاطرش دروغ بگی

رو همه چی خط بکشی ، حتی رو برگ زندگی

وقتی کسی تو قلبته ، حاضری دنیا بد باشه 

 فقط اونی که عشقته ، عاشقی رو بلد باشه 

 قید تموم دنیا رو به خاطر اون می زنی

خیلی چیزا رو می شکنی ، تا دل اونو نشکنی

حاضری که بگذری از دوستای امروز و قدیم 

 اما صداشو بشنوی ، شب ، از میون دوتا سیم

حاضری قلب تو باشه ، پیش چشای اون گرو

فقط خدانکرده اون یه وقت بهت نگه برو

حاضری هرچی دوست نداشت ، به خاطرش رها کنی 

 حسابتو حسابی از مردم شهر جدا کنی

حاضری حرف قانونو ، ساده بذاری زیر پات 

 به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب با وفات 

 وقتی بشینه به دلت ، از همه دنیا می گذری 

 تولد دوبارته ، اسمشو وقتی می بری

حاضری جونتو بدی ، یه خار توی دساش نره 

 حتی یه ذره گرد و خاک تو معبد چشاش نره

حاضری مسخرت کنن تمام آدمای شهر

 اما نبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر 

 حاضری هرجا که بری به خاطرش گریه کنی 

 بگی که محتاجشی و به شونه هاش تکیه کنی

حاضری که به خاطر خواستن اون دیوونه شی

 رو دست مجنون بزنی ، با غصه ها ، همخونه شی

حاضری مردم همشون تو رو با دس نشون بدن

دیوونه های دوره گرد واسه تو دس تکون بدن

حاضری اعتبارتو به خاطرش خراب کنن

کار تو به کسی بدن ، جات اونو انتخاب کنن



یه سری چیز های قشنگ
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

تو آنجا من اینجا

همه راست می گفتند


تو کجا من کجا؟؟؟؟!!!!!

----------------------------------------------------------------------------------------------------

مــي پــرســي " حــالــت چطــور اســت " ؟!!!


اگــر راســت بگــويــم تــو را مــي شکنــم و اگــر دروغ بگويــم خــودم را

مــن بــه شکستــن عــادت کــرده ام تــا مبــادا خنــده هــاي تــو تــرک بخــورنــد

----------------------------------------------------------------------------------------------------

 

خـــوبـــم ! ... مـــاننـــد هـــر روز هميشــه خـــوبـــم ! ...

گاهی آدم احتیاج داره یکی بیاد بزنه رو شونهش و بگه : هی رفـ ـیـ ـق!
 
از چیزی ناراحتی؟

اونوقت آدم برگرده:

آره رفیق،ازهـمه چـی ...!

----------------------------------------------------------------------------------------------------

میشه پروانه بود و به هر گلی نشست

اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست


قطعات عاشقانه
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->


دارم با نبودنـَتـــ كنار مے آيـَم

فقط

با بودنـَتــ كنارَش

كنار نمے آيد دلـَمـ



بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد...

من تو را در قلبم دارم

نه در دنیا ...



تــــو هــــم شــــده ای انقــــلاب زنــــدگــــی مــــن

حــــالا هــــر آنچــــه در زنــــدگــــی مــــن اســــت تــــاریــــخ دار شــــده

قبــــل از "تــــو" ....

بعــــد از "تــــو"....



دیـــــگر بتــــو فکـــر نـــمیـــکنـــم ....

گنـــاه اســـت ...

چـــــشم داشــــتن به مــــالِ غــــریبــــه هــــا...!!!



قلبم تير مي كشد !.!.!

اين تنها طرحيست كه از تو در سينه ام يادگار مانده است !.!.!



خوب من ...

سیب را چیدم

تـا ببینی تو را میخواهم ،

نه بهشت را . . .



سیصد و شصت و پنجمین روزی است که

نه نامه ای بسته شد به پای پرنده ای

و نه پرنده ای نشست لب پنجره اتاقـــِـ زیر شیربانی ...

نکند فراموشکار شده ای ...

.

.

.

دلم محکم چکی زیر گوشــِـ عقــل زد و گفت :

زبانت را گاز بگیر ..



جایی هست که دیگه کم میاری

از اومدن ها , رفتن ها , شکستن ها . .. .

جایی که فقط میخوای یکی باشه ، یکی بمونه نره

واسه همیشه کنارت باشه

من الان اونجام .....!

... تو کجایی ؟



جملات زیبا(واقعازیبا باورنمی کنی کلیک کن)
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

bleeding black rose

دوست کسی است که من با او میتوانم صمیمی باشم و جلوی او با صدای بلند فکر کنم.

bleeding black rose

رفاقت به معنی حضور در کنار فردی دیگر نیست بلکه به معنی حضور در درون اوست

bleeding black rose
قبل از اینکه اخم کنی، کاملا مطمئن شو که هیچ سوژه ای برای لبخند زدن وجود ندارد

bleeding black rose
هرگز برای عاشق شدن، به دنبال باران و بهار و بابونه نباش. گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس به غنچه ای می رسی که ماه را بر لبانت می نشاند
bleeding black rose
یگانه خواهی شد.... و دنیا را در آغوش خواهی گرفت تنها اگر موضوعات گذشته را فراموش کنی و از نو شروع کنی ! فرشته ی کوچک ... میلاد دوباره ات مبارک
bleeding black rose
خوشبختی بر سه ستون استوار است: فراموش کردن گذشته، غنیمت شمردن حال و امیدوار بودن به آینده
bleeding black rose
خداوند اغلب اوقات به دیدن ما می آید ولی اکثر مواقع ما خانه نیستیم
bleeding black rose
برای آنکس که تو را در آئینه می بیند جوابی مناسبی داشته باش
bleeding black rose
برگ در هنگام زوال می افتدمیوه در هنگام کمال می افتدبنگر که چگونه می افتی چون برگی زردو یا سیبی سرخ
bleeding black rose
آنچه که هستی هدیه خداوند به توست و آنچه که می شوی ، هدیه تو به خداوند. پس بی نظیر باش..
کسی که در زندگی چرایی داشته باشد با هر چگونه ای خواهد ساخت ! (viktor francle)

bleeding black rose

به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته
bleeding black rose
باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
bleeding black rose

عشق، افسر زندگی و سعادت جاودانی است. (گوته

مایوس نباش زیرا ممکن است آخرین کلیدی که در جیب داری،در را باز کند.
چیزی را که می خواهید با تهدید به دست بیاورید با تبسم زودتر به آن میرسید.

bleeding black rose
به هر کاری که اراده کنیم،توانا هستیم،اگرآنگونه که سزاوار است،پیگیر آن باشیم
bleeding black rose
سلام تنها هدیه ای است که هزینه نداره
bleeding black rose
در هر ملت چراغی است که به عموم افراد نور می دهد و آن معلم است
از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی محال خود موفقیت و پیشرفت بزرگی است

bleeding black rose
گاه یک لبخند، یک جمله کوتاه، یک خط و یا یک نگاه می تواند بهترین هدیه باشد
bleeding black rose
سرنوشت سه دفعه بهت دروغ میگه؟ اولین بار وقتی به دنیات میاره دومین بار وقتی عاشقت میکنه سومین بار هم زندگی رو ازت میگیره تا بفهمی همش خواب بود و بس
bleeding black rose
آدم‌ها مثل یه کتاب میمونن که تا وقتی تموم نشدن، برای دیگران با ارزش هستند، پس مواظب باش که خودت رو تند تند برای دیگران ورق
bleeding black rose
عشق مانند جنگ است......آسان شروع می شود.......سخت پایان می یابد.........و فراموش کردنش محال است.
bleeding black rose
فاصله تابش خود را بر دیگران تنظیم کن خداوند خورشید را در جایی نهاد که گرم کند ولی نسوزاند
bleeding black rose
هیچ گاه چشمانت را برای کسی که مفهموم نگاهت را نمی فهمد گریان نکن
bleeding black rose
همیشه سقوط آدم از وقتی شروع می شود که فکر می کند دارد پرواز می کند
bleeding black rose
چرا ما تنها زمانی به خدا رو می کنیم که بخواهیم از غیر ممکن ،ممکن بسازیم؟
bleeding black rose
زیبایی زندگی در آنچه بدست آوردیم نیست...زیبایی زندگی به راهیست که رفته ایم. 2- ما در هیچ سرزمینی زندگی نمی کنیم، ما حتی بر کر? زمین هم زندگی نمی کنیم، منزل حقیقی ما قلب کسانی است که دوستشان داریم
bleeding black rose

ما همیشه صداهای بلند را میشنویم، پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم. غافل ازینکه خوبها آسان میآیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند
bleeding black rose
دوست کسی است که من با او میتوانم صمیمی باشم و جلوی او با صدای بلند فکر کنم. امرسون
bleeding black rose
تقدیر چیزی جز علل دانسته نشده نیست
bleeding black rose
عشق رو میشه تو دستای خسته پدر دید .... و توی نگاه نگران مادر ... نه تو دستای منتظر یه غریبه

bleeding black rose

همیشه وقتی داری گریه میکنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره ولی اونی که بات گریه میکنه عاشقته

bleeding black rose
هرگاه احساس کردی که گناه کسی آنقدر بزرگ است که نمی توانی او را ببخشی بدان که اشکال در کوچکی قلب توست نه در بزرگی گناه
 

bleeding black rose

مانند پرنده ای باش که روی شاخه سست وضعیف لحظه ای می نشیند
و آواز می خواند
و احساس سرما می کند شاخه می لرزد
به آواز خواندن خود ادامه می دهد ولی با این حال
زیرا مطمئن است
که بال و پر دارد

http://images.weddingclipart.com/images/1/1222727556554_393/img_large_watermarked.jpg



قطعات عاشقانه
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

اگه چشمات پرسید بگو ندیدمش... اگه گوش هات پرسید بگو نشنیدمش... اگه دستت لرزید بگو مال سرماست... اما اگه دلت لرزید به خودت دروغ نگو دوستش داری!

 

نگار روزی دیگر فرا رسیده است.اگر چشم هایت گشوده شده اندو اگر می توانی صادقانه لبخند بزنی بدان که خداوند................... هنوز عاشق توست !!!!!!!!!!!!!!!

 

فکر بیدار ، فکری است که اصل و منشاء و رسالت خود را بشناسد . اگر انسان به خود ایمان داشته باشد هر غیر ممکن ، ممکن می شود . ما به این دنیا نیامده ایم تا یکدیگر را داوری کنیم ، بلکه وظیفه ی ما دوست داشتن و یاری رساندن ، به همدیگر است ما باید از گذشته درس عبرت بگیریم اما خود را زندانی آن نسازیم و با عشق و پشتکار دنیای بهتری بنا کنیم .

 

 

 همیشه به انتهای گریه که می رسم

صدای ساده فروغ از نهایت شب را می شنوم

صدای غروب غزلها

صدای بوق بوق نبودن تورا در تلفن

آرام تر که شدم شعری از دفاتر دریا را می خوانم

و به انعکاس صدایم در آیینه اتاق خیره می شوم

در برودت این همه حیرت کجا مانده یی آخر؟

 

 

از دشمنی تا دوستی یک لبخند از جدایی تا پیوند یک قدم .

از توقف تا پیشرفت یک حرکت از عداوت تا صمیمیت یک گذشت .

از شکست تا پیروزی یک شهامت از عقب گرد تا جهش یک جرات .

از نفرت تا علاقه یک محبت از خست تا سخاوت یک همت .

از صلح تا جنگ یک جرقه از آزادی تا زندان یک غفلت

 

آیینه پرسید که چرا دیر کرده است نکند دل دیگری او را سیر کرده است خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است تنها دقایقی چند تأخیر کرده است گفتم امروز هوا سرد بوده است شاید موعد قرار تغییر کرده است خندید به سادگیم آیینه و گفت احساس پاک تو را زنجیر کرده است گفتم از عشق من چنین سخن مگوی گفت خوابی سال‌ها دیر کرده است در آیینه به خود نگاه می‌کنم ـ آه! عشق تو عجیب مرا پیر کرده است راست گفت آیینه که منتظر نباش او برای همیشه دیر کرده است

 

 

 تکیه به شونه هام نکن... من از تو افتاده ترم.... ما که به هم نمیرسیم... بسه دیگه! بذار برم..... کی گفته بود به جرم عشق؟ یه عمری پرپرت کنم... یه گوشه ای کنج قفس... چادر غم سرت کنم.... من نه قلندر میشمو.... نه قهرمان قصه ها.... نه برده ء حلقه به گوش.... نه مثل اون فرشته ها... من عاشقم...همینو بس! غصه نداره...بی کسیم! قشنگیه قسمت ماست! که ما به هم نمیرسیم

 

 

 چارلی چاپلین به دخترش: تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریانت را نشانش نده

 

در حقیقت این عمر نیست که می گذرد این ماییم که رهگذریم

 

زندگی یه درام خنده دار و شاید هم یک کمدی غم انگیز باشد

 



دوستت دارم ها را نگه می داری برای روز مبادا
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

دست نوشته | دوستت دارم ها را نگه می داری برای روز مبادا دوستت دارم ها را نگه می داری برای روز مبادا، دلم تنگ شده ها را، عاشقتم ها را… این جمله ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی کنی!
 

"دوستت دارم" ها را نگه می داری برای روز مبادا،
"دلم تنگ شده" ها را، "عاشقتم" ها را…
این جمله ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی کنی!
باید آدمش پیدا شود!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

سنت که بالا می رود کلی "دوستت دارم" پیشت مانده، کلی "دلم تنگ شده" و "عاشقتم" مانده که خرج کسی نکرده ای و روی هم تلنبار شده اند!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! صندوقت سنگین شده و نمی توانی با خودت بکشی اش…

شروع می کنی به خرج کردنشان!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی،
توی رقص اگر پا به پایت آمد، اگر هوایت را داشت، اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند،
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود، اگر استدلالی کرد که تکانت داد،
در سفر اگر شوخ و شنگ بود، اگر مدام به خنده ات انداخت و اگر منظره های قشنگ را نشانت داد...

برای یکی یک "دوستت دارم" خرج می کنی، برا ی یکی یک "دلم برایت تنگ می شود" خرج می کنی! یک "چقدر زیبایی" یک "با من می مانی؟"

بعد می بینی آدم ها فاصله می گیرند متهمت می کنند به هیزی… به مخ زدن به اعتماد آدم ها!
سوءاستفاده کردن به پیری و معرکه گیری…

اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه شان لبریز شود، آن وقت حال امروز تو را می فهمند بدون این که تو را به یاد بیاورند..
غریب است دوست داشتن...

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفس ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می گیریم هر چه او عاشق تر، ما سرخوش تر، هر چه او دل نازک تر، ما بی رحم تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامی قصه های عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده اند...



رفاقت کنیم با ناکجا آباد
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

دست نوشته | رفاقت کنیم با ناکجا آباد آدمی، بعضی روزها دوست داره بنویسه، ولی از کی و از چی و از کجا، خودش هم نمی دونه. آدمی باید یاد بگیره این «بی هدف» نوشتن رو هم تمرین کنه.
 

باید یاد بگیره هر موقع دلش خواست، خودکار رو بذاره روی کاغذ سفید و همین جوری بدون داشتن عنوان و مقدمه و هدف بنویسه تا «بره برسه به...».

آدمی باید این، بره برسه به... «هیچ جا» رو هم تمرین کنه. این که قرار نیست همیشه بعد از نوشتن برسه به جایی. برسه به مکانی. به مدال و مقامی.

آدمی باید یاد بگیره قدم زدن توی خیابون رو خواه با بارون و خواه با گرد و غبار ذرات معلق کشورهای همسایه، بعضی وقت ها با چتر و شال گردن و بعضی وقت ها با کلاه و آفتاب گیر، بره و بدون داشتن آدرس و نشونی قدم بزنه. بره تا ناکجا آباد و بدون دونستن هیچ پلاک خونه ای طی طریق کنه زندگی رو.

آدمی باید بیشتر رفاقت کنه با «ناکجا آباد».

کلاه ات رو که قاضی کنی، سن و تجربه زندگی ات رو که بذاری وسط، می بینی خیلی از اون رفتن ها، خیلی از اون آدرس ها، خیلی از اون خونه و کعبه و مدینه ی فاضله ها همونی نبود که تو می خواستی.

خیلی از اون آدرس ها رو اگر هم نداشتی، گم نمی شدی. سرگردون نمی شدی. آدمی باید این بدون آدرس رفتن ها رو، زدن به محله های بالا و پایین شهر و پر از کوچه های تنگ و گشاد، بن بست یا ختم شده به بزرگ ترین چهارراه های شهر رو زندگی کنه.

آدمی باید این رفتن و نرسیدن به «هیچ جایی» رو زندگی کنه.

این که نمازش رو به هر چهار جهت اصلی بخونه. به هر جهتی که خودش دلش خواست رکوع و سجود کنه. دو رکعت صبح رو، سمت جنگل بخونه و مغرب که شد سمت خونه ی بی بی اذان بگه که دست هاش همیشه بوی پیچ امین الدوله می ده.

آدمی باید قبله اش رو بذاره توی یکی از جیب های شلوارش و با خودش ببره هر جایی که دلش خواست. این که وقتی شب شد، دیگه پی ستاره ی قطبی و خرس ها، آسمون رو نگرده...

شمال و جنوب و قطب و کویر رو خودش مشخص کنه تا هر شب ماه، پی آدمی بگرده تا راه آسمون رو گم نکنه.



عاشقانه هایی کوتاه از سایه
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

شعر و ترانه | عاشقانه هایی کوتاه از سایه عشق شادی ست، عشق آزادی ست، عشق آغاز آدمی زادی ست...
 

شبی بود و بهاری در من آویخت
چه آتشها، چه آتشها برانگیخت

فرو خواندم به گوشش قصه عشق
چو باران بهاری اشک می ریخت

عاشقانه هایی کوتاه از سایه

نگاه چشم بیمارت چه خسته است
کبوتر جان که بالت را شکسته است؟

کجا شد بال پرواز بلندت؟
سفید خوشگلم، پایت که بسته است؟

***

در کنج قفس پشت خمی دارد شیر
گردن به کمند ستمی دارد شیر

در چشم ترش سایه ای از جنگل دور
ای وای خدایا... چه غمی دارد شیر!

***

به خوابی دیدمش غمگین نشسته
گرفته در بغل چنگی گسسته

من این چنگ حزین را می شناسم!
دریغا عشق من، عشق شکسته...

***

پری بودی و با من راز کردی
به ناز و عشوه عشق آغاز کردی

مرا آواز دادی، چون رسیدم
کبوتر گشتی و پرواز کردی

عاشقانه هایی کوتاه از سایه

شکفتی چون گل و پژمرده ای از من
خزانم دیدی و آزردی از من

بد آوردی، وگرنه با چنین ناز
اگر دل داشتم می بردی از من

***

گل زرد و گل زرد و گل زرد
بیا با هم بنالیم از سر درد

عنان تا در کف نامردمان است
ستم با مرد خواهد کرد نامرد

***

من آن ابرم که می خواهد ببارد
دل تنگم هوای گریه دارد

دل تنگم غریب این در و دشت
نمی داند کجا سر می گذارد

عاشقانه هایی کوتاه از سایه

 هوشنگ ابتهاج (ه.ا. سایه)


عشق یعنی ...
  • مربوط به موضوع » <-CategoryName->

 

عشق                                      بیداد    من
باختن                  یعنی                    لحظه                 عشق
جان                          سرزمین             یعنی                        یعنی
زندگی                                 پاک من عشق                               لیلی و
در                        عشق یعنی ...           شدن
ساختن                                                                               عشق
کلبه                                                                        وامق و
یعنی                                                                   عذرا
عشق                                                           شدن
  من                                                عشق
 فردای                                یعنی
  کودک                        مسجد
  یعنی             الاقصی
عشق  من
 
عشق                                      آمیختن                                         افروختن
یعنی                                 به هم          عشق                               سوختن
چشمهای                      یکجا                    یعنی                       کردن
پر ز                 و غم                            دردهای             گریه
خون/ درد                                                   بیشمار
 
  عشق                                 من
    یعنی                           الاسرار
    کلبه                  مخزن
         اسرار     یعنی

وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی  
حاضری دنیا رو بدی، فقط یه بار نگاش کنی  
 به خاطرش داد بزنی، به خاطرش دروغ بگی  
 رو همه چی خط بکشی، حتی رو برگ زندگی  
وقتی کسی تو قلبته، حاضری دنیا بد باشه  
فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه  
قید تموم دنیا رو به خاطر اون می زنی  
خیلی چیزا رو می شکنی، تا دل اونو نشکنی  
حاضری قلب تو باشه، پیش چشای او گرو  
فقط خدا نکرده اون یه وقت بهت نگه برو  
حاضری هر چی دوس نداشت، به خاطرش رها کنی  
حسابتو، حسابی از مردم شهر جدا کنی  
حاضری حرف قانونو، ساده بذاری زیر پات  
به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب باوفات  
وقتی بشینه به دلت، از همه دنیا می گذری  
تولد دوبارته، اسمشو وقتی می بری  
حاضری جونتو بدی، یه خار توی دستاش نره  
حتی یه ذره گرد و خاک تو معبد چشاش نره  
حاضری مسخرت کنن تمام آدمای شهر  
اما نبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر  
حاضری که هر جا بری به خاطرش گریه کنی  
بگی که محتاجشی و به شونه هاش تکیه کنی  
حاضری هر چی بشنوی، حتی اگه سرزنشه  
به خاطر اون کسی که خیلی برات با ارزشه   
حاضری هر روز سر اون با آدما دعوا کنی  
غرورتو بشکنی و باز خودتو رسوا کنی   
حاضری هر کی جز اونو ساده فراموش بکنی  
پشت سرت هر چی می گن چیزی نگی، گوش بکن   
وقتی کسی رو دوست داری، صاحب کلی ثروتی  
 نذار که از دستت بره، این گنج خیلی قیمتی